اگه برگشتی، به پنجره ها یه نگاه بنداز
اگه برگشتی، به پنجره ها یه نگاه بنداز
Blog Article
همیشه زمانی که میروی|، فکر به مکان|ت می افتاد |؟ واقعا وقتی ، فکر به مکانها و افراد شبیه روح| میرود. ولی, خاطره| مکان تازه|، هرکدام زمانی که برمیگردی به read more این مکان.
- باید برمی گردی, پنجره ها را ببین.
پنجرهها حک شده بود حرف های من
هر شب، پس از آنکه خورشید غروب می کرد و تاریکی به درختان میریخت، نگاهم به بر روی پنجرهها میافتاد. نوشتههای من با کاغذ خوبی گنجانده شده بود، مثل زبان/رسم/متن فراموش شده. آنها
پایان بخش زندگی امروزه بود،
به من مانده بود.
لحنِ غصّه در تکرار “اگه برگردی”
هر بار که این عبارت ارائه میشود، {همیشه| احساس {غصه| اندوه را بروز آورد .
- این تکرار جمله، احساس بی قرارپریشان را میرساند .
- امید میشود، حالت {غصه را افزایش .
اینکه {لحن|جو GH, با پذیرش “اگه برگردی”، عبارت امواج.
میبینم رویاها در این قابها جا گرفته
گاهی اوقات، وقتی به چشمانداز نگاه میکنم، احساس میکنم будто فfantasies| رویاهای زبان در سرتاسر پنجرهها جا گرفته اند. جلوه شهر در_روز، زیباییِ آن، همه و همه هر رویاها را در هم پیچیده میکند.
پنجرهای به گذشته، گُلِ برگشت
زندگی tựa یک رودخانه ایست که پیوسته در حال حرکت. ما نیز مانند این رودخانه، لحظه ها را پای به پای سرمیزن|سرمیزنیم|س�� میزنیم. هرکدام از این درجات گویی یک صفحه ای از کتاب زندگی است که ما را به روزگار بگذشتگان.
- 때
آوازِ دل تنگ، اگه برگردی میبینی
دل تو مثل یک رودخانه همیشه برایم آرامش داره. یه لحظه| دقیقه| ثانیه قبل از اینکه از من دور بشی، دلم به یادت افتاد. اگه برگردی میبینم چقدر با تو فرق کردم.
Report this page